استارتاپها اغلب به عنوان کسبوکارهای کوچک جدید معرفی میشوند اما تعاریف متفاوت زیادی برای تعیین آنها وجود دارد. راهانداختن یک کسبوکار کوچک آسان نیست حتی اگر نمونههای بسیاری برای الگوبرداری وجود داشته باشد. موفقیت یک استارتاپ برای مدیران آن کار بسیار دشواری است اما مشاوره دیجیتال مارکتینگ آن را امکانپذیر میسازد.
به طور معمول یک کسبوکار کوچک به دنبال کسب درآمد سریع و ثابت است اما استارتاپ نیازمند بودجه و سرمایه بیشتری برای رشد در سالهای پیشرو است. استارتاپ به دنبال سودآوری در سالهای اول فعالیتش نیست در عوض تمرکز خود را برای ایجاد یک بازار کاملا جدید و به دست آوردن سهم بازار قرار میدهد. استارتاپها معمولا با ریسک آغاز میشوند زیرا ایدههای جدیدی را پیادهسازی میکنند و همین ویژگی نیز باعث میشود سرمایه بیشتری طلب کنند. به Uber به عنوان یک نمونه کامل از استارتاپ موفق نگاه کنید. اوبر یک سرویس همسفری آنلاین در سانفرانسیسکو است که در حال حاضر در کشورهای زیادی فعالیت میکند.
در ادامه درباره استارتاپ، کسبوکارهای کوچک و تفاوتهای کلیدی میان آنها صحبت میکنیم.
استارتاپ چیست؟
در اغلب موارد تمرکز استارتاپها بر رشد سریع و درآمد بالا واقع شده است. استارتاپها به دلیل استفاده از فناوری در خدمات خود نیازمند جذب سرمایه زیادی از سرمایهگذاران خود و یا سرمایهگذاری جمعی در هر مرحله از رشد خود هستند. با این الگوی تامین بودجه بهترین استعدادها را برای کار در استارتاپ جذب میکنند و به چشم خود میبینند که رویایشان تحقق یافته و محصول یا خدماتشان چطور جهان را تغییر میدهد.
مجله کارآفرینی Lioness برای استارتاپها شش شکل مختلف را تعریف میکند:
- استارتاپهای سبک زندگی: هدف این استارتاپها کارآفرینی به سبک زندگی دلخواه صاحبان آنهاست. نمونه آن HealthifyMe اپلیکیشنی است که اطلاعاتی درباره میزان کالری غذاهای هندی، راهنمایی متخصصان تغذیه و سلامت به کاربران ارائه میکند. این اپلیکیشن در سال ۲۰۱۶ به عنوان یکی از بهترین اپهای اپ استور انتخاب شد.
- استارتاپهای کسبوکارهای کوچک: در واقع اینها همان کسبوکارهای کوچک هستند اما به دلیل تازهکار بودن و ایجاد زمینههای جدید برای صاحبان خود استارتاپ محسوب میشوند.
- استارتاپهای مقیاسپذیر: استارتاپهایی هستند که دوست دارند بزرگ فکر کنند. آنها با حداقل هزینه حداکثر درآمد را تولید میکنند. رشد این استارتاپها زیاد است و درآمد آنها را تضمین میکند. بنابراین سرمایهگذاران تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در این استارتاپها دارند. مقیاسپذیر بودن درباره گوگل و فیسبوک فقط به معنای بزرگتر دیده شدن نیست بلکه تسلط بر جهان به شمار میآید.
- استارتاپهای قابل خرید: این استارتاپها کسبوکارهایی هستند که برای خریداری دیگران تاسیس شدهاند. این نوع از استارتاپ که بیشتر در بازار وب و اپ تلفن همراه عرضه میشود رویای هر کارآفرینی در حوزه فناوری است.
- استارتاپهای شرکتهای بزرگ: این استارتاپها محصولات جدید خود را بر اساس محصولات اصلی نظیر لباسهای ورزشی یا شرکتهای الکترونیکی ارائه میدهند. آنها مسیر رشد خود را با نوآوریهای مداوم ادامه میدهند.
- استارتاپهای اجتماعی: کسب درآمد و سهم بازار در این استارتاپها هدف نیست بلکه مسائل اجتماعی و زیستمحیطی در اولویت قرار دارد. این استارتاپها در راستای بهرهمندی افراد محروم جامعه راهاندازی میشوند و کسب درآمد در آنها اختیاری است. کارآفرینان اجتماعی ترجیح میدهند سرمایه را به اشتراک بگذارند تا حداقل دنیای بهتری ایجاد کنند.
کسبوکار کوچک چیست؟
شاید یکی از مولفههای اصلی در تعریف یک کسبوکار کوچک، علاوه بر کوچک بودن آن تعیین بازده ثابت به جای رشد به عنوان هدف اساسی آن کسبوکار باشد.
اصطلاح کسبوکار کوچک با توجه به نوع صنعتی که کسبوکار در آن ایجاد شده میتواند کاملا ذهنی باشد. یک شرکت مهندسی با وجود صدها مهندس، سرکارگر و کارگر میتواند همچون یک شرکت بازاریابی که فقط دو نیروی کار دارد یک کسبوکار کوچک تلقی شود. اندازه کسبوکار مهم نیست بلکه مهم صنعتی است که کسبوکار شما در آن فعالیت میکند.
کسبوکارهای کوچک مزایای زیادی دارند. بسیاری از این کسبوکارها شخصا در محصولاتی که میفروشند یا خدماتی که ارائه میدهند سرمایهگذاری میکنند. افراد واقعی با شغلهای واقعی در این کسبوکارها کار میکنند. بسیاری از مشتریان این موضوع را دوست دارند. آنها دوست دارند بدانند کسبوکار مورد نظر توسط یک سازمان بدون چهره تامین نمیشود و تامینکنندگان آنها به آنچه تولید میکنند اهمیت میدهند.
کسبوکارهای کوچک غالبا داستانی درباره شکلگیری خود دارند. بیشتر کسبوکارهای کوچک با سختی و حجم کار زیاد راهاندازی شدهاند و توانستهاند بر مشکلات غلبه کنند. موفقیت در کسبوکارهای کوچک اغلب سخت به دست میآید. مشتریان و سرمایهگذاران هم بخشی از این داستان هستند که به نوبه خود باعث ایجاد آن کسبوکار شدهاند.
کسبوکارهای کوچک میتوانند روابط مستحکم با مشتریان ایجاد کنند. به طور کلی اغلب مردم تمایل دارند از افرادی که دوستشان دارند خرید کنند. کسبوکارهای کوچک را مردم اداره میکنند و اگر بتوانند با مشتریان ارتباط خوبی برقرار کنند ضمن کسب درآمد بیشتر، امنیت کسبوکارشان تامین میشود.

کسبوکارهای کوچک
با این حال کسبوکارهای کوچک هم انواع مختلف دارند که در اینجا به آنها اشاره میکنیم:
کسبوکارهای خرد (Micro Business) که با یک یا دو کارمند در مقیاس بسیار کوچک فعالیت میکنند.
کسبوکارهای کوچک مقیاس (Small-Scale Enterprise): غالبا این کسبوکارها با کسبوکارهای کوچک اشتباه گرفته میشوند. این نوع از کسبوکار تعداد کمی کارمند دارد و حجم فروش آن نیز بسیار کم است.
کسبوکارهای کوچک و متوسط (SME): این کسبوکار کمتر از ۲۵۰ کارمند دارد و گردش مالی آن کمتر از ۴۰ میلیون پوند است.
کسبوکارهای بزرگ: این کسبوکار حداقل پنج هزار نفر کارمند دارد و گردش مالی آن سالانه بیش از ۱.۵ میلیارد یورو است.
پیش از آنکه به تفاوتهای کلیدی میان یک استارتاپ و یک کسبوکار کوچک بپردازیم بهتر است توضیحی درباره تفاوت یک موسسه انفرادی با شرکت با مسئولیت محدود را ذکر کنیم.
یک موسسه انفرادی به صورت خوداشتغالی و در یکی از سادهترین ساختارهای تجاری فعالیت میکند. اما شرکت با مسئولیت محدود مستقل از صاحبان، سهامداران و افرادی که آن را اداره میکنند دارای یک ساختار تجاری با هویت قانونی خاص خود است.
موسسه انفرادی و شرکت با مسئولیت محدود هر دو مزایا و معایبی دارند. انتخاب درست از میان این دو بستگی به نوع تجارت، تعداد کارکنان و نوع منابع بودجه مورد نیاز شما در کسبوکارتان دارد.
از مزایای داشتن یک شرکت با مسئولیت محدود میتوان به امنیت داراییهای شخصی و مزایای مالیاتی برای مالکان آن اشاره کرد. اما مسئولیتهای مالی مدیران آن و تشکیل حسابهای بانکی شرکت دردسرهایی دارد. هرچند معمولا حسابدار شرکت به این مسائل میپردازد.
از طرف دیگر موسسه انفرادی مزیتهای زیادی برای راهاندازی مشاغل کوچک و خوداشتغالی دارد. معایب این ساختار بسیار کم است و بازپرداختهای مالی و مسئولیتها در آن مربوط به شخص مالک است. موسسههای انفرادی نیازی به ریسک گرفتن وام به مبلغ قابل توجه برای کسبوکار خود ندارند.
برای راهاندازی یک استارتاپ مشاوره حقوقی در زمینههایی نظیر حریم خصوصی، کپی رایت، مالکیت معنوی، قانون مصرفکننده و سایر حوزههای حقوقی مورد نیاز است. کسبوکار کوچک هم باید ضمن انتخاب ساختار تجاری مناسب برای خود محلی را نیز بخرد یا اجاره کند. ثبت شرکت، بیمه، اخذ شماره و پروانه کسبوکار، اظهارنامه مالیاتی و مجوزهای لازم دیگر از الزامات قانونی برای هر دو ساختار استارتاپها و کسبوکارها محسوب میشوند.
تفاوتهای کلیدی بین استارتاپ و کسبوکارهای کوچک
تامین بودجه: بودجه استارتاپها اغلب با سرمایهگذاری خارجی و گروهی تامین میشود. استارتاپها باید برای دریافت بودجه پیشبینی برای رشد را به طور واضح و روشن ارائه کنند و تعیین کنند چگونه با سرمایهگذاری ارزش استارتاپ را افزایش میدهند. سرمایهگذاران انتظار تولید درآمد و سودآوری را از استارتاپ مورد نظر دارند اما واقعیت این است ریسکپذیری بخشی از سرمایهگذاری در استارتاپ است.
با توجه به اینکه استارتاپهای زیادی برای جلب سرمایهگذاری رقابت میکنند تامین اعتبار برای آنها بسیار مشکل است. بنابراین انتظار رشد در استارتاپها متفاوت است.
کسبوکارهای کوچک بودجه خود را از طریق خانواده، دوستان، وامهای تجاری با مبلغ پایین از بانک یا موسسات مالی تامین میکنند. تولید درآمد منظم با کمترین ریسک از اولویتهای یک کسبوکار کوچک است.
انتظارات و نرخ رشد: استارتاپها نیاز اساسی به رشد سریع دارند. این موضوع یک اصل ضروری برای نحوه تامین بودجه آنهاست. استارتاپها برای گذر از هر مرحله رشد نیاز به سرمایهگذاری بیشتر دارند. به همین دلیل مولفه تعداد کاربر برای آنها از اهمیت زیادی برخورداری است زیرا نشان میدهد چند درصد از بازار هدف به دست آمده و چقدر احتمال جذب سهم بزرگتری از بازار برای آنها وجود دارد. ارزیابی استارتاپها به دلیل بهکارگیری تکنولوژی در آنها به سرعت انجام میشود و این در سرعت رشد موثر است.
کسبوکارهای کوچک دغدغه رشد را دارند اما محافظهکارانهتر عمل میکنند و به دلیل ماهیت محصول یا خدمات و یا موقعیت جغرافیایی محدودیت بیشتری برای رشد دارند. کسبوکارهای کوچک برخلاف استارتاپها با محدودیت بودجه مواجه هستند و باید هزینهها را کنترل کنند. همچنین استفاده از تکنولوژی برای آنها در اولویت قرار ندارد.
از این مقایسه میتوان نتیجه گرفت یک استارتاپ بر مدل تجاری مبتنی بر رشد استوار است در حالی که یک کسبوکار کوچک از مدل تجاری سنتیتر و مشخصتری استفاده میکند.
ماهیت ایده: استارتاپها معمولا ایدههایی مبنی بر تولید محصولات یا خدماتی دارند که هنوز وجود ندارد و یا میتواند به طور چشمگیری در صنعت و بازار تغییر ایجاد کند. ایدهها معمولا در استارتاپ درآمد ایجاد میکنند ولی هدف و انتظار آنها کسب درآمد و سودآوری نیست. استارتاپهایی را میتوان مثال زد که سودآوری ندارند اما به پایداری نسبی رسیدهاند. اما در کسبوکارهای کوچک مانند فروشگاهها، دفترهای خدماتی و آژانسهای مسافرتی کالا و خدمات به صورت سنتی ارائه میشوند.
استارتاپ ایدهای در یک فضای ناشناخته ارائه میکند در نتیجه مشتریان، بازار هدف، درآمد و… در هالهای از ابهام قرار دارد. اما کسبوکارهای کوچک به مرحله تولید رسیدهاند و سازوکار آنها با استارتاپ کاملا متفاوت است.
با بررسی ویژگیهای استارتاپها و کسبوکارهای کوچک معلوم میشود استارتاپها از ریسک بالاتری برخوردارند. اگر تصمیم به راهاندازی تجارت دارید فکر کنید چه انتظاراتی از کسبوکار مورد نظر دارید سپس برای انتخاب ساختار آن تصمیم بگیرید. شاید بهتر باشد از صاحبنظران این حوزه مشورت بگیرید.
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان, ۱۳۹۸
آخرین ویرایش: ۱۳ بهمن, ۱۳۹۸
نظرات کاربران (0)