شناخت زبان در تولید محتوا
سلام به جلسه دو از درس چهارم آکادمی آموزش تولید محتوای دیاکوبین خوش آمدید. در این درس به شناخت زبان میپردازیم.
سلام به جلسه دو از درس چهارم آکادمی آموزش تولید محتوای دیاکوبین خوش آمدید. در این درس به شناخت زبان میپردازیم.
من در این درس میخواهم بر شما روشن کنم زبانی که هر روز از صبح تا شام و حتی در خواب، به آن سخن میگوییم عملا موضوعی است بسیار پیچیده و البته بسیار شناختنی. این کار مشکلی است، از این رو شناخت زبان را برای شما سخت می کند و یکی از پچیده ترین درس های آکادمی آموزش تولید محتوای دیاکوبین را پیش روی شما میگذارد.
با زوایای مجهول بسیار برای شما معلوم میکنم که حتی فجایع بسیاری از پس زبان روی میدهد و باید برای جلوگیری از انواع فجایع هم که شده زبان را سالم کرد و تغییر داد. این راهی است بر گردن من و تو تولید کننده محتوا است.
اما این همه زبان، زبان که میکنم با آن خوراک گران قیمت در کله پزیها، تفاوت دارد؟ راستی زبان چیست؟ واژه؟ کلمه؟ صدا؟ نه زبان مجموعهای از نشانههاست؛ شما برای شناخت زبان باید نشانهها را بشناسید. به زمانی فکر کنید که میخواهید بگویید نه؛ یا غیر قابل قبول است. سر با اندکی اخم بر چهره، به اطراف تکان میدهید. اما همین حرکت در هند یعنی بهبه، چه خوب، دوست دارم، البته با لبخندی بر چهره.
از همین ماجرا تا ایموجیهایی که هنگام تایپ مینویسیم همه و همه مواردی هستند که بر مجموع نشانهها بودن زبان تأکیید دارند.
اما گفت از این مجموعه نشانهها کارها ساخته است باورت میشود زبان میتواند هواپیمایی را از آسمان بر زمین بکوبد و افراد بسیار را روانه دیاری باقی کند. شناخت زبان اینجا به داد صنعت هوانوردی رسید
در دهه ۹۰ میلادی در کره جنوبی هواپیما بود که بر زمین کوبیده میشد. سرانه حوادث هوایی را همین یک نصف شبه جزیره، به تنهایی در جهان بالا برده بود. اروپا و آمریکا پرواز هواپیماهای مسافری خود را به فرودگاههای کره محدود کردند و اساسا سوالی شده بود که کرهای ها چه شون شده همچین میشن.
عقلا و علما همه از هر جایی جمع شدند که بررسی کنند، بلکه این فجایع کمتر شود. اول هواپیماها را بررسی کردند. دیدن همانهایی است که در اروپا و آمریکا مصرف میشود. وضع تعمیرات هم بسیار خوب بود، هیچ مشکلی نداشت. آدمها یا بهتر است بگویم کادر پروازی هم همه در بهترین آکادمیهای دنیا دوره دیده بودند مشکل اینجاها نبود.
بررسیها ادامه یافت تا آنکه، در بررسی نوار مکالمات به دست آمده از سقوطها تفاوتی زبانی دیده شد. این که آنها بعضا کرهای حرف میزدند موضوع نبود؛ در انگلیسی حرف زدنها فرقی وجود داشت. خدمه پرواز با کاپیتان با تعارف و ادب بسیار تصنعی حرف میزدند. همین کار را مشکل میکرد. در بررسیهای بیشتر دیدند در فرهنگ آن زمان کُره احترام به مقام بالاتر بسیار غلیظ و پیچیده و عظیم است. روی حرف مقام برتر یا بزرگتر کسی حرفی نمیزدند. کار از آنجا بیخ پیدا می کرد که بزرگتر هم چندان اهمیتی نمیداد که زیردست چه میگوید و یا نظرش چیست.
حال کار هدایت یک هواپیمای بزرگ مسافری کاملا تیمی است. هرکس وظیفهای دارد و اشتباه و مشکلی را که یکی میبیند شاید دیگری نبیند. از این رو مثلا اگر ۵ درجه اختلاف در مسیر بود کمک خلبان نمیگفت: کاپیتان ۵ درجه به راست. باید میگفت احیانا اختلاف مسیری جزئی در حد ۵ درجه مشاهده نمیکنید. در اینجا همه میگویند کاپیتان ۵ درجه به راست و کاپیتان اهمیت ماجرا را میفهمد. در پروازی بعد از گوش زد کردن اشتباه، کاپیتان با پشت دست زده بود توی دهان کمک خلبانی که جرئت کرده اشتباه مقام شامخ کاپیتانی را عنوان نموده است. و البته آن پرواز سقوط کرد و همه مردند.
مشکل هواپیمایی کره نه در هواپیما بود و نه در تجهیزات، مشکل زبان آدمها بود و باید تغییر میکرد. جالب آن که راه کارهای تغییر را دو زبان شناس آمریکایی ارائه دادند که شرح آن در این مقاله نمیگنجد. اما هین قدر بدانید که شناخت زبان دراین مورد از شناخت هواپیما و آب و هوایی که در آن پرواز می کرد مهمتر شد.
زبان یک ابزار ارتباطی است و اگر در ارتباط میان آدمها خللی ایجاد کند، مشکل دارد و باید اصلاح شود. از سویی شاید من و تو هم بخشی از زبان را بلد نباشیم و باید برویم و یادش بگیریم. شاید آلو در دیار من با آلو در شیراز متفاوت باشد. آلو زردو در شیراز همان آلوی تهران و هر جای دیگر است. اما آلو به تنهایی در شیراز یعنی سیبزمینی در تهران، بله شیرازیها به سیبزمینی میگویند آلو و غذاهایی که در آنها آلود دارد یعنی سیب زمینی دارد.
البته گاهی هم در شناخت زبان و زوایای آن ناموفقیم، مانند این داستان:
یکی از دوستانم داروخانه دارد و میگفت روزی کسی که یک مقدار زبانش شیرین بود آمد و گفت: سلام ایشپیش دارید؟ دوست ما گفت چی؟ جواب شنید: ایشپیش. دوست من نه در داروخانه و نه در هیچ جای دیگری ایشپیش نه دیده بود نه شنیده بود.
گفت دوباره تکرار بفرمایید و دوست من سه باره نفهمید. چیست این ایشپش؟ برای دکتر هم سوال شده بود. میخواست یک کلام بگوید نه نداریم آن بنده خدا برود. اما گفت بگذار کارش را راه بیندازم زنگ زد به انبار؛ کارگر انبار آنها هم مانند این بنده خدا، با زبان شیرین صحبت میکرد. گفت بیایید کار مردم را راه بیندازد.
آمد پرسید و رفت در انبار یک چیزی را گذاشت داخل نایلون، ۷۳۰۰ تومان هم گرفت گذاشت در دخل و رفت. گفتند فلانی بیا ببینم ایشپیش چی بود؟ گفت ایشپیش، ایشپیش دیگه. گفتند خوب یعنی چیه؟ شبیه چیه؟ اصلا برو یه دونه از انبار وردار بیار.
کارگر قصه ما هم رفت و دست خالی برگشت و گفت همون یک دونه بود دادم رفت.
هنوز هم کسی نمیداند که ایشپیش چیست و این موضوع یک از بخشهای اسرار آمیزی و پوشیده زبان است، که هنوز بر ما معلوم نگشته. اگر فهمیدید ایشپیش چیست به من هم بگویید خدا خیرتان بدهد.
برگردیم سر کار و کسب خودمان یعنی تولید محتوا و البته زبان فارسی. زبان فارسی درست است که در شعر و ادب سرآمد دوران است و سابقه زیبایی آفرینی آن را باید در قرون اعصار پی گرفت؛ اما در برقراری ارتباط در دنیای مدرن بسیار ضعیف است. در سازگار شدن و واژه سازی کند و تبل عمل میکند و هرکسی هم نمیتواند برای آن واژه بسازد. البته عیب از فارسی زبانی ماست ورنه این زبان کهن سال به خود دارد عیبی.
چند وقت پیش کتابی را میخواندم به نام Freakonomics این کلمه از ترکیب کلمه Freak به معنی ناهنجار و سرکش و Economy به معنی اقتصاد ساخته شده است. به نظر شما در فارسی میتوان تکواژهای برای این کلمه ساخت؟ مترجمان کتاب که به نتیجهای نرسیدهاند و کتاب را با عنوان اقتصاد ناهنجاریهای اجتماعی ترجمه کردهاند، در این حد باسلیقه. بله زبان فارسی نقصهایی دارد که روز به روز هم در حال گسترش یافتن است.
در تولید محتوا شما با حوزههای فکری و حرفهای بیشماری رو به رو هستید. از این رو هر روز باید واژههای جدید را یاد بگیرید و خلق کنید و البته زبان فارسی راهی است که از آن اجتنابی نداریم.
وضع زبان فارسی از اینی که میبینیم هم بدتر بود و دیگر هیچ علوم جدیدی را نمیشد با آن نشر داد. این زمان مصادف بود با اواخر دوره نکبت بار قاجار. زمانی که برخی تحصیل کردگان فرنگ به ایران آمدند و خواستند به فارسی، علومی را که خوانده بودند، به دیگران، منتقل کنند. سر فصلهای درسی اغلب به آلمانی و یا فرانسه بود. ترجمهها با یکدیگر نمیخواند واژهای را یکی چیزی، دیگری چیز دیگر و سومی اصلا ترجمه نمیکرد. زبان فارسی هم مانند فارسی زبانان حال آشفتهای داشت. برای همین هم تغییرات عظیمی در فارسی رخ داد در دوران انقلاب مشروطه و چهل سال بعد از آن، با رشد دارالفنون، دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان ادب فارسی به واژه سازی پرداختند. و زبان فارسی معاصر با همه ناتوانیهایش که چند خط پیش به آن اشاره کردیم باز توانمندتر از سبک نوشتاری و ساختار قدیمی آن گردید.
شاید شما هم مانند من این سوال را از خود پرسیدهاید چرا همه ما نرویم انگلیسی یاد بگیریم و زبان فارسی و همه لهجههایش را بگذاریم برای تکلمهای روزمره و به انگلیسی بنویسیم. جواب آن را باید در ممکلتهایی بیابیم که به ضرب شلاق استعمارگران انگلیسی، انگلیسی زبان شدهاند. مانند بومیان آفریقای جنوبی و هندیها.
دوستان من انگلیسی که توسط این مردم حرف زده میشود، شبیه همه چیز است، الا انگلیسی. زبانهای محلی با آواهایشان آنچنان در انگلیسی نفوذ کردهاند که یک آمریکایی متولد تگزاس با شنیدن این زبانها تنها فحش میدهد و میرود و بس.
از سویی دیگر لباس تنمان که غربی است، زبانمان هم که انگلیسی شود، چند وقت بعد چشم باز میکنیم و میبینیم ایران بخشی از بریتانیای کبیر است که چند غذای جذاب دارد که در انگلستان آنها را نمیپزند مانند قرمه سبزی؛ شما بگویید چیزی دیگری از ما باقی میماند.
از سویی دیگر بقال و چقال و راننده و کارگر و چوپان را که نمیتوان سر کلاس زبان فرستاد از این رو دکتر و مهندس و آدم باسواد نمیتواند زبانش را به درستی و دقت حالی افراد کم سوادتر کند. مهندس به کارگر نمیتواند بگوید دقیقا چه کار باید بکند که کارخانهای منفجر نشود. همه اینها فجایعی است که فارسی حرف نزدن و ننوشتن من و تو به فارسی پیش میآورد.
در وب فارسی شما با چالشها بیشماری رو به رو هستید. تمام مخففهای انگلیسی را باید به زبان اصلی نوشت. برای ترجمه نه نظر یک ویراستار را دارید و نه فرصت باز خوانیها و تصحیحهای مکرر را. همین طور سرعت تغییرات هم آن چنان است که زبان انگلیسی از آن جا میماند. وای به فارسی هر چهل سال یک بار تغییر میکند.
تا بیایید واژهای را در زبان جا بیندازید کاربردش را از دست داده است و باید یک واژه دیگر را بسازید. گفتار و نوشتار هم جنگی دارند بیپایان. هیچ حد و مرزی و قواعدی برای به کارگیری زبان گفتاری در وب وجود ندارد. از تبلیغات و نوشتههای با فونت درشت را میبینی، که با زبان گفتاری نوشته شدهاند تا متن علمی.
من در این سلسله درسها به شما نمیآموزیم که کدام زبان خوب است و کدام بد نه میخواهم و نه میتوانم. اما هر یک از این زبانها و کاربرد آنها را برای شما شرح میدهم میگویم هر یک را کجا مصرف کنید و با هر یک چه برخوردی داشته باشید.
علیالحساب ماجرای را پیش کشیدم دغدغه خیلی در این دوران است. آیا به زبان گفتاری بنویسم. برای آن که این سوال را جواب دهم باید برای شما دو سطح زبانی معیار و گفتاری را شرح دهم و قبل از هر یک بگویم سطح زبانی چیست. این مواردی است که در جلسه بعد از آنها سخن می گویم.
نظرات کاربران (0)